پنجشنبه ۲۷ تیر ۹۸ ۱۳:۵۱ ۷۴۴ بازديد
شاید نخست تعریف ادبیات ساده جلوه کند، اما با کمی ژرفنگری، روشن میشود که امری مخاطرهآمیز است. بسیاری از مخاطبان ادبیات، حتی معلمان، مقوله ادبیات را با پژوهشهای ادبی، یکی میدانند. در حالی که «یکی هنر است و آفرینندگی و آن دیگری، هر چند، دانش به معنای اخص آن نیست، شاخهای از معارف انسانی است.» به دیوان کوچک غزلیات حافظ شیرازی نگاه میکنیم. این مجموعه دلانگیز بیش از چند صد غزل ندارد اما آنچه دربارهی آن نوشتهاند، به سختی قابل فهرست کردن است. به بیان دیگر از مجموعه کتابشناسی حافظ و کتابهایی که دربارهی او نوشتهاند، میتوان کتابخانهای بزرگ ترتیب داد.
برخی از معلمان ادبیات و استادان عالی رتبهی دانشکدهی ادبیات را میبینیم که شاعران جوان را به باد استهزاء و ریشخند میگیرند. برای این افراد همه چیز در گذشتههای دور پایان یافته است، و مثلاً ممکن نیست در روزگار او استعاره مُصرَّحه پیدا شود و باید این صنعت را در اشعار حافظ و صائب یافت. این کجاندیشی از آنجا ناشی میشود که آنان به درستی نمیدانند ادبیات چیست؟ به بیان بسیار ساده و ابتدایی میتوان گفت: ادبیات آن قسمت از هنر است که در محدودهی زبان، آفریده میشود. از آنجا که کلمهی هنر را آوردهایم، پس باید عنصر خیال در آن، وجود داشته باشد.
ارسطو در کتاب بوطیقا (فن شعر)، بعد از توضیح دربارهی نوازندگی و رقص میگوید:...
دانلود متن کامل مقاله: در باب ادبیات
دانلود متن کامل مقاله: در باب ادبیات