راوی و انواع آن

۷۷۱ بازديد
  به گوینده داستان که شخصیت‌ها را معرفی و رویدادها را بازگو می‌کند، راوی می‌گویند. راوی را نباید با نویسنده رمان هم‌هویت پنداشت. رمان‌نویسان ممکن است عقاید و رفتار راویان رمان‌هایشان را مذموم بدانند و تقبیح کنند. راوی‌ای که به صورت یک شخصیت داخل جهان داستان باشد «راوی اول‌شخص» و راوی‌ای که بیرون از داستان قرار بگیرد، «راوی سوم‌شخص» نامیده می‌شود.
راوی اول‌شخص
  راوی‌ای که با ضمیر اول‌شخص مفرد («من») به خود اشاره می‌کند و معمولاً یکی از شخصیت‌های رمان است. راوی اول‌شخص می‌تواند «شرکت‌کننده» یا «ناظر» باشد.
راوی اول‌شخص شرکت‌کننده
  راوی‌ای که معمولاً شخصیت اصلی رمان است، در رویدادها شرکت دارد و آنچه را برای خود او اتفاق افتاده روایت می‌کند. استفاده از این راوی می‌تواند به ایجاد همدلی بین خواننده و راوی کمک کند.
راوی اول‌شخص ناظر
  راوی‌ای که معمولاً یکی از شخصیت‌های فرعی رمان است و رویدادهایی را که برای دیگران اتفاق افتاده، روایت می‌کند.
راوی درون‌داستان
  اصطلاح ابداع شده توسط روایت‌شناس فرانسوی ژرار ژنت برای اشاره به راوی‌ای که خود درون همان جهان داستانی‌ای است که او رویدادهایش را روایت می‌کند. «راوی درون‌داستانی» را می‌توان مترادف اصطلاح عام‌تر «راوی اول‌شخص» دانست.
راوی سوم‌شخص
  راوی‌ای که خود یکی از شخصیت‌های رمان نیست، بلکه از بیرون به رویدادها و شخصیت‌ها می‌نگرد و داستان را روایت می‌کند...

دانلود متن کامل مقاله: راوی و انواع آن


عناصر سازنده‌ی اثر ادبی

۷۵۸ بازديد

اصولاً هر اثر ادبی و به طور اعم هر اثر هنری بر چهار اصل بنیادی استوار است:

1- پیام، تم یا درون مایه، 2- محتوا، 3- قالب و فرم و 4- تعبیر

پیام

   پیام یا تم، مقصود و غرض، آن اندیشه‌ی مرکزی و حرف اصلی هنرمند است که در محتوا و قالبی خاص به تعبیر کشیده می‌شود. تم در حقیقت جوهر اصلی یک کار ادبی است و از طریق همین عناصر است که مسیر اندیشه و تفکر صاحب اثر روشن می‌شود.

آن یکی نحوی به کشتی در نشست

گفت هیچ از نحو دانی؟ گفت لا

دلشکسته گشت کشتی‌بان ز تاب

باد کشتی را به گردابی فکند

هیچ دانی آشنا کردن، بگو

گفت کل عمرت ای نحوی فناست

رو به کشتی‌بان نمود آن خودپرست

گفت نیم عمر تو شد بر فنا

لیک آن دم گشت خامش از جواب

گفت کشتی‌بان بدان نحوی بلند

گفت نی از من تو سباحی مجو

زان که کشتی غرقه در گرداب‌هاست

   در این تمثیل کوتاه، آنچه اندیشه‌ی اصلی مولوی را تشکیل می‌دهد این است که دانش و علم حصولی ممکن است بتواند اندکی کارساز باشد، اما برای رستگاری نهایی کافی نیست. آن چه می‌تواند از این گرداب‌های مخوف جهان، انسان را به ساحل رستگاری برساند، علم نظری و امثال آن نیست. زیرا با نخستین عقبه و غرقابی که بر سر راه این عقل بازاری و علم رسمی پیش‌ آید، عمر بر فنا می‌شود.

محتوا

   محتوا، مجموعه شاخ و برگ‌هایی است که پیرامون پیام، تنیده می‌شود. شکلوفسکی می‌گوید: جهان خارجی برای نقاش در حکم محتوای کارش نیست بلکه خیلی ساده موادی است برای نقاشی، اما جهان خارجی برای شاعر و نویسنده در حکم محتواست. گاهی در این قسمت پرگویی به کار لطمه می‌زند و گاهی به عکس. اما در هر صورت ایجازهای مفید و اطناب‌های غیر ممل، در همین قسمت کاربرد دارد. در تمثیل قبل، دریا، نحوی، شناگری، و آن مکالمه‌ها، مجموعاً محتوا را تشکیل می‌دهد....


دانلود متن کامل مقاله: عناصر سازنده‌ی اثر ادبی

نقد ادبی

۷۴۳ بازديد

   آنچه اکنون از کلمه‌ی ادب و ادبیات در جهان فهمیده می‌شود این است که: «ادبیات، طرح شوق‌ها و تدابیری است که انسان را در وصول به کمال خویشتن، تنها در قلمرو گفتار رهنمون می‌کند»؛ به بیان ساده‌تر، ادبیات آثار منظوم و منثوری است که به عنوان اثر ادبی از ارزشی ویژه برخوردار است. اما نقد از دیرباز در معنای عیب‌جویی به کار رفته است. در حدیثی نبوی به نقل از ابو درداء آمده است که: «ان نقدت الناس نقدوک و ان ترکتهم ترکوک معنی: نقدتهم ای عبتهم و اغتبتهم قابلوک بمثله» اگر مردم را نقد کنی آن‌ها تو را نقد می‌کنند و اگر آن‌ها را رها کنی، تو را رها می‌کنند»؛ به بیان دیگر اگر از آن‌ها عیب‌جویی کنی و پشت سرشان غیبت کنی آن‌ها هم با تو مقابله به مثل می‌کنند.

   در گذشته اکثر نقدهایی که از آثار ادبی ارائه می‌شد، جنبه‌ی تخطئه و انکار داشت. به بیان دیگر نقد و نقادی در بسیاری از موارد توطئه علیه هنرمندان و فاضلان برتر بوده است که برخی از مخالفان و حاسدان برای از میدان به در کردن آنان مرتکب می‌شدند. نقد در مفهوم امروزی خود همان مفهوم قدیمی را هم دربردارد. نقد در معنای جداکردن سکه سره از ناسره به کار می‌رفته است. حتی در معنای خود سکه ناب هم به کار رفته است. در هر صورت آنچه امروز نقد نامیده می‌شود، عامل ارزشیابی آثار هنری است. نقد واسطه میان...

دانلود متن کامل مقاله: نقد ادبی


در باب ادبیات

۷۴۳ بازديد
شاید نخست تعریف ادبیات ساده جلوه کند، اما با کمی ژرف‌نگری، روشن می‌شود که امری مخاطره‌آمیز است. بسیاری از مخاطبان ادبیات، حتی معلمان، مقوله ادبیات را با پژوهش‌های ادبی، یکی می‌دانند. در حالی که «یکی هنر است و آفرینندگی و آن دیگری، هر چند، دانش به معنای اخص آن نیست، شاخه‌ای از معارف انسانی است.» به دیوان کوچک غزلیات حافظ شیرازی نگاه می‌کنیم. این مجموعه دل‌انگیز بیش از چند صد غزل ندارد اما آنچه درباره‌ی آن نوشته‌اند، به سختی قابل فهرست کردن است. به بیان دیگر از مجموعه کتاب‌شناسی حافظ و کتاب‌هایی که درباره‌ی او نوشته‌اند، می‌توان کتابخانه‌ای بزرگ ترتیب داد.
    برخی از معلمان ادبیات و استادان عالی رتبه‌ی دانشکده‌ی ادبیات را می‌بینیم که شاعران جوان را به باد استهزاء و ریشخند می‌گیرند. برای این افراد همه چیز در گذشته‌های دور پایان یافته است، و مثلاً ممکن نیست در روزگار او استعاره مُصرَّحه پیدا شود و باید این صنعت را در اشعار حافظ و صائب یافت. این کج‌اندیشی از آنجا ناشی می‌شود که آنان به درستی نمی‌دانند ادبیات چیست؟ به بیان بسیار ساده و ابتدایی می‌توان گفت: ادبیات آن قسمت از هنر است که در محدوده‌ی زبان، آفریده می‌شود. از آنجا که کلمه‌ی هنر را آورده‌ایم، پس باید عنصر خیال در آن، وجود داشته باشد.
    ارسطو در کتاب بوطیقا (فن شعر)، بعد از توضیح درباره‌ی نوازندگی و رقص می‌گوید:...

دانلود متن کامل مقاله: در باب ادبیات