«1984» اثر جورج اورول

۹۷۶ بازديد
    وینستون همچنان پشتش به تله‌اسکرین بود. امن‌تر بود هر چند همانگونه که خوب می‌دانست از پشت سر هم می‌شود آدم را شناسایی کرد. کیلومتری آنسوتر وزارت حقیقت، محل کارش، بر فراز چشم‌اندازی تاریک، فراخ و سفید قد برافراشته بود.
با نوعی اکراه به خود می‌گفت: اینجا لندن است؛ شهر عمده پایگاه شماره یک و سومین استان پر جمعیت اقیانوسیه. کوشید از یادهای کودکی مدد بگیرد و...

دانلود فایل متنی:
                           کتاب «1984» اثر جورج اورول
دانلود فایل صوتی:

قسمت اول قسمت دوم قسمت سوم قسمت چهارم
قسمت پنجم قسمت ششم قسمت هفتم قسمت هشتم
 قسمت نهم قسمت دهم قسمت یازدهم قسمت دوازدهم
قسمت سیزدهم قسمت چهارهم قسمت پانزدهم قسمت شانزدهم
قسمت هفدهم قسمت هجدهم قسمت نوزدهم قسمت بیستم
قسمت بیست و یکم قسمت بیست و دوم قسمت بیست و سوم قسمت بیست و چهارم
 

لطفاً انتقاد، پیشنهاد، نظر و برداشت خودتان را در قسمت «نظر» درج کنید.


پیله‌ای برای زندگانی

۷۴۶ بازديد
    گهگاهی به درون می‌پیچیدم. به سان کرمی که پیله‌ای می‌تند. غافل از پروانه شدن، به تاریکی تمسک می‌جستم. از برای آرامش. خلوتی می‌گزیدم به وسعت اندیشه. هر چه چنگ می‌انداختم چیزی نمی‌یافتم. بی‌نصیب و بی‌بهره، استغاثه‌ای نافذ سر دادم.
پیله

به نفیری می‌مانست که در گوش مستهلک می‌شود. سر را درمی‌نوردد و مغز را به بازی می‌گیرد. اندیشه‌ای نو...
گامی را کج برداشته‌ام. تاری را بد تنیده‌ام و پودی را سست انگاشته‌ام...
همچون فانوسی در تاریکی شب، چراغ دل خویش را برافروختم. چشم بر پیله‌ای روشن دوختم و عزم و اراده‌ای نو اندوختم.

    این گونه بود که زندگانی برایم همچون پیله‌ای، بستری برای رشد و نمو مهیا می‌ساخت. اما آنچه که در این میان به منزله‌ی چراغی روشنگر راهم شد، «مطالعه‌ی کتاب» بود. از آن پس، بر آن شدم که سرمست و شایق، از غثیان‌های مشمئزکننده احتراز جسته و غذای روحی بس گران بر کرم سرگردان پیله زندگانی بخورانم. کنون که طعم دل‌انگیز آن (فارغ از مقصود یا همان پروانه شدن) عطش فرحناک بیداری را محرز ساخته، اشاعه‌ی آن واجب باشد تا شاید دیگران سلسله‌وار بر چنین مسلکی مبادرت ورزند.