اصولاً هر اثر ادبی و به طور اعم هر اثر هنری بر چهار اصل بنیادی استوار است:
1- پیام، تم یا درون مایه، 2- محتوا، 3- قالب و فرم و 4- تعبیر
پیام
پیام یا تم، مقصود و غرض، آن اندیشهی مرکزی و حرف اصلی هنرمند است که در محتوا و قالبی خاص به تعبیر کشیده میشود. تم در حقیقت جوهر اصلی یک کار ادبی است و از طریق همین عناصر است که مسیر اندیشه و تفکر صاحب اثر روشن میشود.
آن یکی نحوی به کشتی در نشست گفت هیچ از نحو دانی؟ گفت لا دلشکسته گشت کشتیبان ز تاب باد کشتی را به گردابی فکند هیچ دانی آشنا کردن، بگو گفت کل عمرت ای نحوی فناست |
رو به کشتیبان نمود آن خودپرست گفت نیم عمر تو شد بر فنا لیک آن دم گشت خامش از جواب گفت کشتیبان بدان نحوی بلند گفت نی از من تو سباحی مجو زان که کشتی غرقه در گردابهاست |
محتوا
محتوا، مجموعه شاخ و برگهایی است که پیرامون پیام، تنیده میشود. شکلوفسکی میگوید: جهان خارجی برای نقاش در حکم محتوای کارش نیست بلکه خیلی ساده موادی است برای نقاشی، اما جهان خارجی برای شاعر و نویسنده در حکم محتواست. گاهی در این قسمت پرگویی به کار لطمه میزند و گاهی به عکس. اما در هر صورت ایجازهای مفید و اطنابهای غیر ممل، در همین قسمت کاربرد دارد. در تمثیل قبل، دریا، نحوی، شناگری، و آن مکالمهها، مجموعاً محتوا را تشکیل میدهد....