راوی و انواع آن

۷۸۰ بازديد
  به گوینده داستان که شخصیت‌ها را معرفی و رویدادها را بازگو می‌کند، راوی می‌گویند. راوی را نباید با نویسنده رمان هم‌هویت پنداشت. رمان‌نویسان ممکن است عقاید و رفتار راویان رمان‌هایشان را مذموم بدانند و تقبیح کنند. راوی‌ای که به صورت یک شخصیت داخل جهان داستان باشد «راوی اول‌شخص» و راوی‌ای که بیرون از داستان قرار بگیرد، «راوی سوم‌شخص» نامیده می‌شود.
راوی اول‌شخص
  راوی‌ای که با ضمیر اول‌شخص مفرد («من») به خود اشاره می‌کند و معمولاً یکی از شخصیت‌های رمان است. راوی اول‌شخص می‌تواند «شرکت‌کننده» یا «ناظر» باشد.
راوی اول‌شخص شرکت‌کننده
  راوی‌ای که معمولاً شخصیت اصلی رمان است، در رویدادها شرکت دارد و آنچه را برای خود او اتفاق افتاده روایت می‌کند. استفاده از این راوی می‌تواند به ایجاد همدلی بین خواننده و راوی کمک کند.
راوی اول‌شخص ناظر
  راوی‌ای که معمولاً یکی از شخصیت‌های فرعی رمان است و رویدادهایی را که برای دیگران اتفاق افتاده، روایت می‌کند.
راوی درون‌داستان
  اصطلاح ابداع شده توسط روایت‌شناس فرانسوی ژرار ژنت برای اشاره به راوی‌ای که خود درون همان جهان داستانی‌ای است که او رویدادهایش را روایت می‌کند. «راوی درون‌داستانی» را می‌توان مترادف اصطلاح عام‌تر «راوی اول‌شخص» دانست.
راوی سوم‌شخص
  راوی‌ای که خود یکی از شخصیت‌های رمان نیست، بلکه از بیرون به رویدادها و شخصیت‌ها می‌نگرد و داستان را روایت می‌کند...

دانلود متن کامل مقاله: راوی و انواع آن


«شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری

۷۶۲ بازديد

   شازده سرفه کرد و فخری کشو را کشید، اسباب آرایش خانمش را به هم زد، آینه‌ی کوچک خانمش را برداشت، بازش کرد. یک طرفش، خانمش بود و شازده احتجاب. پهلوی هم ایستاده بودند. موهای شازده تنک بود و موهای خانم پرپشت و سیاه. شیشه‌ی روی عکس را پاک کرد و خال خانمش را دید و حتی دوتا چین نازک کنار لب‌ها را و بعد چشم‌ها را که پشت شیشه‌ی عینک تار می‌زد: وقتی خواستم عینکو بذارم چه الم شنگه‌ای راه انداخت. گفت: «من گفتم فخرالنساء باش، نگفتم که همه‌ی اداهای اونو...». صورت شازده مث شاه‌توت سیاه شده بود. عینکو برداشت و انداخت رو اسباب آرایش خانم.

   دستش را برد توی کشو. عینک سر جای هر شبش بود. به چشمش گذاشت. فخری توی آینه را نگاه کرد، چشم‌هایش هنوز...


دانلود فایل متنی:
کتاب «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری


 لطفاً انتقاد، پیشنهاد، نظر و برداشت خودتان را در قسمت «نظر» درج کنید.


 

«چرند و پرند» اثر علی اکبر دهخدا

۹۲۱ بازديد
   گفت نخور، عسل و خربزه با هم نمی‌سازند! نشنید و خورد. یک ساعت دیگر یارو را دید؛ مثل مار به خودش می‌پیچد. گفت: نگفتم نخور! این دو تا با هم نمی‌سازند. گفت: حالا که این دو تا خوب با هم ساخته‌اند که من یکی را از میان بردارند!
   من می‌خواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملت را به خربزه تشبیه کنم.
این را هیچ کس نمی‌تواند انکار کند، که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار، سردار، امیرنویان، امیرتومان، سرهنگ، سرتیپ، سلطان و... داریم. گذشته از این‌ها باز چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیت الله، حجه الاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه سید و... داریم. علاوه بر این‌ها باز ما در میان بیست کرور جمعیت، چهار کرور شاهزاده، آقازاده، ارباب، خان ایلخانی، ایل بیگی و ابه‌باشی داریم. زیاده بر این‌ها اگر خدا بگذارد این آخری‌ها هم قریب دو سه هزار نفر وکیل مجلس، وکیل انجمن، وکیل بلدیه، منشی و دفتردار و غیره داریم. همه این‌ طبقاتی که عرض شد، دو قسم بیشتر نیستند: یک دسته رؤسای ملت و یک دسته اولیای دولتند، ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند و می‌گویند شما کار کنید و زحمت بکشید و آفتاب و سرما بخورید و لخت و عور بگردید و گرسنه و تشنه زندگی کنید و بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم. ما چه حرفی داریم، فیضان قبول، خدا بهشان توفیق بدهد، راستی راستی هم اگر این‌ها نباشند سنگ روی سنگ بند نمی‌گیرد. آدم آدم را می‌خورد، تمدن و تربیت و بزرگی و کوچکی از میان می‌رود. البته وجود این‌ها کم یا زیاد برای ما لازم است، اما تا کی؟ به گمان من تا وقتی که این دو تا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند...

دانلود فایل متنی:
کتاب «چرند و پرند» اثر علی اکبر دهخدا
دانلود فایل صوتی:
تمامی قسمت‌ها به صورت یکجا