دستی به پشتم زد – و غالباً وقتی از من راضی بود این کار را میکرد – و با لبخند گفت: خوب کردی این را از من پرسیدی. باید همیشه سؤال کرد. باید همیشه شکاک بود. اما مطلب بسیار ساده است، مثلاً اگر یک شبپره بخواهد به ستارهها یا به چیزی شبیه به آن دست یابد، نخواهد توانست، به همین جهت هم سعی نمیکند. او فقط در جستجوی چیزی است که برای او معنی و ارزشی دارد. یعنی به چیزی که احتیاج دارد و حتماً لازمش است و در این به طرز باور نکردنی موفق میشود. در خود یک حس ششم مرموزی ایجاد میکند که هیچ جاندار دیگری ندارد. ما آزادی عمل و علاقهی بیشتری داریم تا یک حیوان اما...
دانلود فایل متنی:
کتاب «دمیان» اثر هرمان هسه
دانلود فایل صوتی:
قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم | قسمت چهارم |
قسمت پنجم | قسمت ششم | قسمت هفتم | قسمت هشتم |
#دمیان
#هرمان_هسه
کتاب از کودکی به نام امیل حکایت دارد
امیل از همان ابتدای کودکی خود را در دو دنیای متفاوت میبیند.
دنیای اول دنیای خانواده که نماد پاکی و مدینه فاضله است و دنیای دیگر دنیای خارج از خانه ک دنیای پلیدی، شیطانی، ترس و ناامیدی است.
او خود را در مرز این دو دنیا می یابد و نمیتواند به طور کامل در یکی از این دو دنیا زندگی کند تا انجا ک دنیای پاکی کسل کننده شده و دنیای ممنوعه را به این دنیای روشنی ترجیح میدهد.
با ورود ب دنیای پلیدی اسیر پسرکی شیطانی شده که سراسر زندگی او را تحت تاثیر قرار داده و احساس رانده شدن ادم از بهشت را در خود حس میکند.
امیل برای ورود به دنیای بیرون مجبور به گفتن دروغی بزرگ میشود که همچون ادم که با خوردن میوه ممنوعه از اصل خویش دور میشود از دنیای پاکی فاصله میگیرد.
این دروغ احساس گناه شدیدی در او ایجاد مینماید ولی به گمان خودش این دروغ با ورود به خانه از بین میرود غافل از اینکه وبال گردن شده و در غالب کرومر عذاب خواهد دید. کرومر از سینکلر درخواست حق السکوت میکند و سینکلر هیچ ندارد که به او بدهد و ناچار به تسخیر کرومر درامده و توسط او شکنجه و عذاب میبیند.
رفته رفته این گناه و شکنجه ها او را از پای در اورده و سخت بیمار میکند و شکاف عمیقی بین او و خانواده ایجاد میکند.
این مدت کوتاه برای او چون عمری طولانی میگذرد اما روز های تیره با ورود شخصی با اراده قوی به زندگی سینکلر به روشنایی بدل میشود. دمیان، آن نفس قدرتمند، با نفوذ به سینکلر دنیای ماورای دو دنیای خوب و بد را به او نشان میدهد.
سینکلر تلاش میکند از این آیین جدید و جادوی صحبت های دمیان فرار کند اما هنوز ردپای کرومر شرور وجود دارد و به شکنجه های خود ادامه میدهد. دمیان نشان میدهد ک ترس های او بیخود بوده و همه ریشه در ذهن او دارد و بزودی با غلبه به کرومر ب دنیای پدر و مادر وارد میشود و بهشت گمشده خود را باز مییابد و خود را تا مدت ها از دمیان مخفی میکند.
دیری نمیپاید که دمیان را قدم به قدم به سمت خود جذب کرده و ارتباطشان مجددا شکل میگیرد. دمیان درمورد اراده ازاد صحبت میکند و نشان میدهد هرچه را بخواهیم به دست میاوریم به شرط اینکه غیر معقول نباشد.
از این ماجراها میگذرد و سینکلر برای ادامه تحصیل به مکان دیگری میرود. در آنجا تبدیل به پسری دائم الخمر شده که به تمامی گرفتار گناه و آلودگی گشته است. او برای خود تصویری ذهنی از یک دختر زیبا تجسم میکند و شروع به کشیدن آن کرده و ان را در خود میپروراند و پر و بال میدهد، گاه تصویر دختر میشود گاه پسر و... با این کار او خود را از دام گناه پاک میکند و کم کم به سوی خودشناسی میرود.
در این راه با خدایی ورای خدای خوبیها که خدایی با خواص شیطان اشنامیشود.
در انتها با ورود به خانه دمیان عاشق مادر او که حوا مینامدش شده و تا انتها از این عشق میسوزد. جنگی سخت در میگیرد سینکلر مجروح میشود و بعد از بیداری خود را تنها یافته و دنیای واقعی همراه با درد و رنج را شروع میکند.