- ژرترود بگو ببینم، او به تو گفته بود که دوستت دارد؟
- نه هیچوقت آن را به من نگفت، ولی من بدون آن که کسی در این باره با من حرفی بزند، موضوع را حس میکنم. او به اندازهی شما مرا دوست ندارد.
- و تو ژرترود، از این که میبینی او دارد میرود، ناراحتی؟
- به نظر من راه بهتر این است که او برود. من نمیتوانستم به او جواب مساعد بدهم.
- اما حالا که میبینی او دارد میرود، ناراحت نیستی؟
- آقای کشیش شما بهتر از من میدانید، تنها کسی را که من دوست میدارم شما هستید، لاغیر... آه! چرا دستتان را میکشید؟ اگر تاکنون ازدواج نکرده بودید، من اینقدر صریح با شما حرف نمیزدم. اما با یک کور ازدواج نمیکنند. پس چرا نتوانیم یکدیگر را صادقانه دوست داشته باشیم. آقای کشیش خواهش میکنم راستش را بگوئید، چنین کاری را شما بد میدانید؟
- در عالم عشق بد هرگز وجود ندارد.
- من در قلبم جز خوبی محض چیز دیگری را...
دانلود فایل متنی:
کتاب «آهنگ عشق» اثر آندره ژید
کاری که با هدف یاری به همنوع آغاز شده ،به عشقی کورکورانه می انجامد .کشیشی که به ظاهر پایبند به اصول دینی خود است،راه را بر خود آشکار می بیند و خود را نسبت به حقایق پیرامونش بینا میداند ،با صبر و حوصله و علی رغم مخالفت های همسرش ،دخترک مفلوک و نابینایی را آموزش میدهد .ترحمی که در ابتدا به این دختر یتیم دارد آرام آرام جای خود را به عشقی نادرست میدهد به گونه ای که بانی گسستن عشق پسرش به دخترک میشود.دختر با آموزه های کشیش رشد میکند ، طبیعت را بهتر از هر شخص بینایی با قلب خود لمس میکند و تصویری شیرین از دنیا برای خود میسازد.با بینایی روح دختر ،قلب کشیش به سمت کوری سوق پیدا میکند .دخترک عاشق مربی خود ،کشیش ،میشود اما آنگاه که پس از یک عمل جراحی بینایی خود را می یابد متوجه میشود که علاقه ای که در ذهن خود ساخته بود از آن پسر کشیش بوده که اکنون با تغییر مذهب،از علاقه ی خود به دخترک صرف نظر میکند.دختر پس از یک خودکشی نافرجام ،عشق خود به پسر کشیش و عذاب وجدانی که به دلیل خیانت به همسر کشیش در خود حس میکند را اعتراف میکند و سرانجام به دلیل بیماری از دنیا میرود.